دو شنبه 30 مرداد 1393برچسب:, :: 19:50 :: نويسنده : فافا
سلام سلام به همسر جیگمل خودم ساعت گذاشته بودم رو هفت بیدار بشم تو خوابُ بیدار خاموشش کردم به خودم میگم خوب شد زود خاموش کردم اصلا اینُ چرا گذاشتم رو زنگ یعنی به کل یادم رفته بود با همسری قرار دارم رسیدیم پارک گفتم الان این خونه روبروی ها میگن چندوقت یه بار این دختر پسر میان هی خوراکی میخورن میرن عشقنامه:وقتی دیدم چطور بااشتها غذا رو میخوری خستگیم در رفت به خودم گفتم سه ساعت پای گاز وایستادنم ارزش این کیفُ که الان دارم از نگاه کردن به غذایی که اینجوری بااشتها میخوری میبرم خیلی خیلی بیشتر داره منی که تا قبل از با تو بودن از اشپزی متنفر بودم حالا دوست دارم تمام غذاها رو بپزم تا تو با اشتها بخوری من نگاهت کنم من تا اخر عمرم از نگاه کردن بهت خسته نمیشم هر روز که میگذره بیشتر از روز قبل دوست دارم عاشق حس دستاتم که هنوزم بعد از پنج سال وقتی دستامو میگیری انگار بار اولِ گرفتی من یه چیزی تو دلم میریزه وقتی تو اوج فکر کردن یا ترافیک یا باسرعت رفتنت حواست به این هست که موقع رانندگی هم دستام تو دستت باشه تو دلم به این همه عشق افتخار میکنم دوست دارم بیشتر از تمام ادمای دنیا دوست دارم بیشتر از جونم تمام زندگی من
ادامه مطلب ... ![]()
شنبه 27 مرداد 1393برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : فافا
سلام به سرباز خوشگل خودم چون همسری میخواد بره بهش گفتم هرغذایی دوست داری بگو من برات درست کنم(نه اینکه من خیلی غذا بلدم رو اون حساب پسرعمه همسری از شمال اومده بود مهمونی من گفتم نیاد تا راحت باشیم این قرارهای اخری اخه من پیش بقیه از جنس مذکر بسیار جدی هستم دست خودمم نیست پسرعمه همسری رو هم کلاً یکبار دیدم غیراز سلام احوالپرسی در طول دوساعت حرفی نزدیم هم من خجالت میکشیدم هم ایشون برگردیم به زمان حال دوستای خاموش به علت اینکه میخوام عکس کارت پستالمونو بزارم ادامه مطلب تا سه روز با رمز هستش بعد از اون با حذف عکس رمز برمیدارم تا بقیه عکسارو ببینید عشقنامه:من خیلی این یک ماه بداخلاقی کردم خیلی بهونه گیر شدم تو مثل همیشه باهام انقدر مهربونی کردی راه اومدی تا خوب شدم ببخشید عشقم بخاطر این مدت دست خودم نبود فکر اینکه میخوای بری فکر اینکه معلوم نبود کجا میفتی فکر ایندمون دیوونم کرده بود شده بودم همون دختربچه لوس بهونه گیر بدی که تو مثل یه بابای خوب باهاش راه اومدی بعضی وقتا دعواش کردی تا به خودش بیاد مرسی مرسی مرسی از اینکه انقدر خوبی بوس از دستای پرمهرت خدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا صدامو داری عشقم میسپارم به خودت مواظبش باش ادامه مطلب ... ![]()
شنبه 22 مرداد 1393برچسب:, :: 19:30 :: نويسنده : فافا
ادامه مطلب اضافه شد سلام به اقامون که تازه از سفر اومده نمیدونم بگم بدترین یا بهترین یا قدم جدید برای زندگیمون نمیدونم با این همه حسی که من به این قضیه دارم اسمش رو چی بزارم اما احساس میکنم چند وقته دلم مچاله شده هر روزم که به روز رفتن نزدیکتر میشیم بیشتر فشرده میشه باید بگم همسری اول شهریور میره سربازی الان که دارم میگم بغض تو گلوم جمع شد خیلی برام سخته خیلی هی به خودم میگم قوی باش بجاش بعد از سربازی بهم میرسد اما هرچی میگم انگار گول نمیخورم یک ماه من کارم شده اشک ریختن اشکامو الان میریزم تا شاید تموم بشه قرار قبل از سربازی با اشکام همسری رو ناراحت نکنم بگذریم تو این زمینه هرچی درددل کنم تمومی نداره فقط برامون دعا کنید خیلی سخت بهمون نگذره همسری خدمتش تهران بیفته یادتون باشه برای تولدم گفتم که همسری میگفت از کادو خبری نیست اون پولی رو که به عنوان جایزه قرار بگیری معدلت برده بالا فقط بخاطر مقاله ای بود که من برای استادت فرستادم ادامه مطلب بدون رمز بخاطر خاموشای عزیز عشقنامه:اون لحظه ای که خیره شده بودم به روبروم داشتی حرف میزدی به گوشم حواسم میگفتم این ثانیه ها رو خوب بخاطر بسپارید که دیگه تا مدت ها این صدا این راه این کنارهم بودن تو این مسیر این لحظه نیست خوشحال بودم از اینکه عینک دودی زدم تو اشکی که تو چشمم حلقه زد ندیدی تا ناراحت بشی وقتی با عصبانیت به اون راننده حرف میزدی من نگران بودم که اتفاقی نیفته خیره شده بودم بهت بعد از دور شدن اون ماشین زود برگشتی بهم لبخند زدی گفتی چطوری گلم خیلی کیف کردم از این حسم که بهم میگفت ببین مردی که میتونه عصبانی بشه برای همه... اما برای تو همیشه مهربون بوده هست حتی موقع عصبانیتم حواسش به تو هست وقتی سرت رو از سمت شیشه کنارت برگردوندی اون ماشین دور شد تو اون فاصله ی کمی که میخواستی سرت رو بچرخونی سمت من جای عصبانیت یه لبخند اومد رو لبت جای اون مرد عصبانی زود شدی همون پسر لوس من که عاشقشم با صدای بچگونه برگشتی گفتی چطوری گلم یه بوس بده ببینم من هیچ وقت از نگاه کردن بهت وقتی داری رانندگی میکنی حواست نیست خسته نمیشم هیچ وقت این نگاه برام تکراری نمیشه بیشتر از جونم دوست دارم مرد مهربون من ادامه مطلب ... ![]()
دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:, :: 23:21 :: نويسنده : فافا
عید سعید فطر به همتون تبریک میگم دوستای نازنینم ایشالا طاعات عبادتای همتون قبول باشه دوستای عزیزم خیلی وقتِ به فکر اینم که صندلی داغ برگزار کنم ببینم میتونید جزغالم کنید یا نه منتظر سوالاتتون هستم و اینکه بگید به نظرتون من چه جوری هستم از نظر شکل ظاهری و اخلاقی برام جالبه بدونم طرز فکرتون راجبم چیه
![]()
یک شنبه 6 مرداد 1393برچسب:, :: 23:19 :: نويسنده : فافا
سلام به بهترین دوست خودم قرار بود روز عشقمون بیست یکم یعنی شنبه باشه اما چون ما پیش مادربزرگم مونده بودیم تا ازش مراقبت کنیم و مهمونداری کنیم از مهموناش و اینکه جای خواب منم عوض شده بود تا صبح بیدار بودم حسابی خسته شده بودم تا برسیم پارک همسری دوتا کتاب عمومی خودش رو داد بهم که ترم های بعد لازمم شد دیگه نخرم من میدونم چرا کتابارو الان داد نذاشت ترم بعد بده اما به روش نیاوردم از اونجایی که دلم نمیاد خواننده های خاموش ناراحت کنم اینم عکس لیوان ویتامین فافا عشقنامه:الان دوست دارم پیشم بودی میچلوندمت نیشگونت میگرفتم موهاتو میکشیدم کجایـــــــــــــــــــــــــــــــــــی شما مرد من دلم برات . انقدر شده در میان تمام مردهای دنیا کافیست پای تو در میان باشد نمیدانی زن بودن برای تو چه عالمی دارد مرد من ادامه مطلب ... ![]()
![]() |