سه شنبه 29 تير 1395برچسب:, :: 1:45 :: نويسنده : فافا
سلام دوستای خوبم میدونم بی معرفت شدم نیستم چند وقته الانم که اومدم یه خبر بدم برم شاید این اخرین پست باشه که من نفسیم باهمیم شاید پست بعدی بنویسم که بابا مخالفت کرد از هم جدا شدیم شایدم.....خیلی به دعاهاتون نیاز داریم خودم که خیلی دعا کردم شما هم برامون دعا کنید دوستان با اینکه از استرس بی حوصله عصبی شدم ولی پست گذاشتم چون از نظر من حق شما خواننده های خاموش روشن دوستای مهربونمه که تو جریان کارای ما باشید دوستون دارم ![]()
یک شنبه 5 تير 1395برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : فافا
جونم براتون بگه الان بنده هفت ساعتم هستش چهارکیلو نیم هستم با قد قامت پنجاه هشت سانتی متر بگید ماشالا الانم دکترا مشکوک شدن به فافای هفت ساعته که عاقا این به این تپل مپلی دور از جونش قند نداشته باشه گذاشتنم تو دستگاه نامردا و به روایت مادر گرامی و همراهان بنده با همان لپ های سفید و لب های قلوه ایی سرخ تا چند روز گریه سر میدادم جوری که باز مجبور شدن برمگردونن بیمارستان خوب دیگه تبریک ها رو رد کنید بیاد منتظرم پی نوشت:عاقا خوب چیه انسان اشتباه میکنه دیگه خواب الو بودم هورمون های خواب باعث باباقوری رفتن چشمام شده بود قدم اشتباه نوشتم صدش اضافه بود ![]()
![]() |