سه شنبه 8 دی 1394برچسب:, :: 17:33 :: نويسنده : فافا
امروز بعداز ظهر میدونید چی شد فافا با مانتوی پاییزی قرمز شال شلوار کتونی کیف مشکی با مقدار کمی ارایش ابروهای دست نخورده رفت پیش پسر همسایشون تا بعد از این همه سال برای اولین بار حضوری حرف بزنن از دور دیدم رو صندلی نشسته بود با تیپ کاملا مشکی با اینکه خیلی استرس داشتم نمیدونم چرا یه لبخند همش رو صورتم بود هرکاری میکردم نمیتونستم نخندم رسیدم پسرهمسایه انگار شوک بود از دیدنم اونجور که خودش بعدا گفت شوک شده بوده اون لحظه قدم زدیم حرف زدیم رفتم... جالبه بدونید من تو اولین قرار هم تاخیر داشتم و جالبتر اینکه همسری اون روزم گرسنه بود هی میگفت بریم یه چیزی بخوریم و تا الانم بعد از پنج سال این جریان ادامه دارد..... سالگردمون مبارک عشقم ارزو میکنم سال بعد برخلاف امسال که از هم دور بودیم با پیام تبریک گفتیم کنارهم باشیم بیا جلو ماچت کنم پسملم بووووووووووووووووووووووو**وووووووووووووووووس
ادامه مطلب ... ![]()
![]() |