یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : فافا
سلام به سرباز خودم و سلام به دوستای خوبم خوبید خانوم های زیبا و مهربون خاموش های عزیز چطورن ایشالا عزاداری دعاهاتون قبول باشه و صاحب همین روزها حاجت دل همتون رو بده حاجت دل ما رو هم بده بگید الهی امین مرسی این روزها خیلی درگیر کار درس شدم شش تا روز عشقی رو وقت نکردم ثبت کنم باید براشون یه فکری کنم همسری هم خوبه خداروشکر افتاد تهران هزار مرتبه شکر منم روزهایی که میرم دانشگاه پنج صبح بیدار میشم تا بیام خونه میشه ساعت هفت هشت شب روزهای دیگه هم میرم بیمارستان خیلی چیزا هست که باید یاد بگیرم خلاصه حسابی دارم از مغزم کار میکشم دیگه چی بگم اهان یک ساعت پیش گوسفندی که مامان برام نذر کرده بود اوردن تو پارکینگ کشتن من دلم ریش شد براش گریه کردم رفتم پشت دیوار دستامو گذاشتم رو گوشام تا موقع بریدن سرش صداشو نشنوم من از بچگی مخالف کشتن و خوردن حیوون ها بودم یعنی چی اخه بیچاره جون داره میترسه همش میخواد فرار کنه تا اون چاقو گلوشو ببره چقدر درد میکشه اما نذر کردم همونجا اگه من همسری تا سال دیگه عقد کنیم شب عاشورا گوسفند قربونی کنیم به همسری امروز گفتم قربونی میدیم هیئت نزدیک خونه بابابزرگ تاسوعا شام میدن ما که خودمون نیستیم شما برو نذری خانومت رو نوش جان کن که قسمت نبود همسری امروز ظهر با خانواده رفتن شمال ما هم فردا صبح میریم مشهد تقریبا اخرین بار دوسال پیش بود که رفتم مشهد از امام رضا خواستم دفعه بعد با نفسیم دعوتم کنه اما مثل اینکه فعلا وقتش نیستبرم حرم برای همتون دعا میکنم به نیت همتون دو رکعت نماز میخونم شما هم اگه تو این روزها جایی دلتون لرزید من نفسیم رو دعا کنید السلام علیک یا اباعبدالله الحسین نظرات شما عزیزان:
|