خوندن اینا یه انرژی زیادی میخواااااد ولی من بیشتر نگران خودتم که چطور اینا رو نوشتی چشات در نیومد ؟!
بعد از دوری این دیدنا خیلی مزه میده ، آدم قدر عشقشو بیشتر میدونه
شماهم که همش میرید بیرون غذا میبیندی به شیکم این بنده خدا ! چاق میشه لباس دامادی تنش نمیره ها
خدایی خوب مادرشوهری گیرت اومده حسابی قدرشو بدون فافا خانومی
شرمنده من کم سر میزنم بهت ، حسابی سرم شلوغه مامانم که رفته کارای دوتا خونه با منه برای کلی آدم هم باید غذا بپزم ، وقتای استراحتم هم فقط میخوابم

دوست خوبم:من همیشه انرژی برای پست هام دارم عزیزمبیشتر برای خودمون مینویسم تا برامون همیشه لحظه لحظه هاش بمونه با خوندنش در اینده کیف کنیم توقعیم از کسی ندارم بخونه حتما کامنت بزاره کامنتم نزارن یا نخونن فرقی نداره من همچنان خاطره هامونو دقیق ثبت میکنم چون خیلی برام مهم باارزش هستن تا چندسال دیگه باارزشترم میشناونایی هم که ما رو همراهی میکنن لطف دارن محبتشونو میرسونن من از کسی اصلا توقع ندارمنه بابا یاسمن پنج کیلو کم کرده پسرمخدا همیشه مامان2 سلامت نگه داره سایشون همیشه بالا سر ما باشه عزیزمهخواهش میکنم عزیزم ایشالا مامان زودی برگرده

فدات شم فافا


ایشاله همیشه شادو سره حال باشی


6روز همش 3بار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


امان از محدودیت ولی ستاره ها از محدودیت زاده میشوند


اقا ماکه میرفتیم پیشه همسری در دورانه مشقت باره دوری...مثلا 4روز بودم


اقا اوله وقت طوریکه کسی شک نکنه قرار میذاشتیم


حالا مثلا 7صبح!!!!!!


بعد فک کن من از ذوق و اینکه 1لحظه هم از دست نره ازساعتو کوک میکردم 5:30


بعدن کله شبو بیدار بودم که خواب نمونم


اخرشم4:30دیگه پامیشدم


فک کن اونم بیدار میشد ولی خب نمیشد بزنه بیرون 5 صبح


از 5 بهم اس میدادیم تا برسه بمن


خدایا اینا که راحت بهم میرسن از چیا ذوق میکنن


حالا از 7 اواره خیابونا بودیم تا7شب مثلا که باید برمیگشت

خدایی الان میبینم چه روزایی داشتیم

بنده در حدوره 2سال سواره ماشینش نمیشدم فک کن روزه تولده من یسال از 7 صبح دیگه تو خیابون بودیم تا8:30شب
خداشاهده 8:30شب با دلخوری جداشدیم
فکرشو بکن.....همش قذم میزدیمو حرف میزدیم
دیگه هرچی پارکو شهره بایزیو باغه وحش بود رفتیم
شاموناهاره صبونه هم سه جایه جدا خوردیم
کادوهامو گذاشته بود تو ماشین....اونم جلو یونی.......فک کن من از صبح دلم غش رفت واسه کادوهام و اقا سره شام بهم دادشون
چون دیگه ماشاله انقد دیرشدواس شام گفتیم بریم دره یونی بخوریم که من بخورمو بپرم تو برم خوابگاه
واااای چقد حرف زده
خواستی تاییدش نکن فافا
فقط الان فک میکنم اونروزا هم قشنگ بودن ولی ما فک میکردیم کاش بگذرنو پیشه هم باشیمو عقد کنیم

دلم تنگشون شد هرچند روزایه جدیدی با خاطراته جدیدی شروع شدن

دوست خوبم:سلام به شاهی جون خودم بزار همین اول بگم ای ادم زرنگ من این پست کامل نکرده بودم خوندی اخه داشتم عکس میذاشتم چند خطم بین مطالبم یادم اومد اضافه کردم اما یادم رفته بود گزینه درحال نمایش لغو  کنم اومده بود رو سایتشاهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی من ازت وبلاگ میخوام ببین چه خاطرات نازی داری الان همین چند خطی رو که خوندم خیلی بهم مزه داد حیف نیست ثبتشون نمیکنی من وبلاگ میخوام یالا:))منم یه مدت ساعت میذاشتم رو پنج صبح ولی باز دیر میرسیدم اصلا من زمان باهم مشکل داریممطمئنم ساعت بزارم رو سه صبحم باز دیر میرسم اصلا لحظه اخر کارام میپیچه بهم اتاقم میترکه اصلن یه وضعیوای خیلی سخته تا شب منتظر موندی میدونم چی کشیدی مخصوصا اینکه اوایل باهم شدید رودربایستی دارن دوطرف نمیشه بگی بدو کادومو میخوام ببینم چیه:)))چرا سوار ماشین نمیشدی دخملکامنت به این جیگری رو چرا تایید نکنم عزیزم ایشالا روزهای خوب پر از شادی منتظرت باشه بوووس

سلاااااااااام
فافای لوس من به تو نمیگم جونم ؟؟ حالا خوب به تو میگم جون دلمااااااااا بله
این قرارمون شاید ویژه ترین قراری بود که تا الان داشتیم مخصوصا اینکه تیپ مورد علاقه منو زده بودی جیگر تر از همیشه شده بودی
خیلییییییییییی بیشتر از همه ی دنیا دوستدارم عمرم

نفسیم:سلام به تکیه گاه کوه بلند خودمنعخیــــــــــــــــــــــرم نمیگیبعله عشقم از ویژه ترین دلچسب ترینش بود البته همه قرارامون دلچسب اما این بعد از این همه مدت دوری واقعا چسبید:-**************************************************مرسی نفس من به جیگری شما که نمیرسممنم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــی بیشتر از همه ی ادمای دنیا دوست دارم زندگی من