روز عشق(12/6/92)
خاطرات عاشقانه من ونفسیم
بهترین لحظه های من زیر سایه عشق تو
درباره وبلاگ


♥بــِسْم ِاللهِ الرَّحْمن ِالرَّحیمْ♥ وَإِن یَكَادُ الَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْر وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِین ♥♥♥♥♥♥ به صندوقچه خاطرات من ونفسیم خوش اومدین همنفسم:مهندس عمران من:دانشجوی پیراپزشکی عمر عشقمون:از زمانی که من 14 ساله و نفسیم 16 ساله بود الانم بعد از گذشت 7سال هر روز عاشقانه تر بهم نگاه میکنیم خاطرات اینجا رو تقدیم میکنم به تنها عشق زندگیم اینستامون:_manonafasiim_



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 69
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 69
بازدید ماه : 117
بازدید کل : 287523
تعداد مطالب : 162
تعداد نظرات : 1370
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
فافا

آخرین مطالب


 
یک شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 21:0 :: نويسنده : فافا

سلام به عشقم که رفته سفر و دوستان خوبم خوبید خوشید

از اونجایی که مطلع بودید یازده شهریور سالگرد بهم رسیدن من و تنها عشق کودکی ، نوجوانی و جوانیم بود و از اونجایی که ما هر سال(الان نوشتم ما دلم قنجولی شد، یعنی من و نفسیم یه خانواده دونفری هستیم جونم)این روز رو جشن میگیریم من کیک میپزونم و بخاطر اینکه همون روز من باشگاه داشتم حتما هم بعد میرفتم متاسفانهگوشیو گذاشتم رو ساعت شش که به کارام برسم اما چون شب قبلش تا دیروقت درحال درددل با همسریم بودیم خواب موندم یک ساعت دیر بیدار شدم یعنی ساعت هفت ، زود کیک اماده کردم گذاشتم تو فر دویدم سمت گرمابهاومدم یه نگاه به ساعت انداختم دیدم یه ربع به هشت و باز مثل همیشه فافا خانوم دیرش شدهمن وشووری هم هشت قرار داشتیم که من ده به باشگاه برسم خلاصه جینگولاسیون انجام دادمموهامم بلند بود چند روز پیش از سالگردمون با اجازه نفس خان رفتم خرد کوتاه زدم نفسیمم برای اولین بار بعد از چند سال میخواست با موهای کوتاه من رو ببینه پس باید بسیار بسیار جینگیلش می کردم ، اتو مو کشیدم دوتا گل سر کوچولو زدم روش به صورت چتری مایل به کج ریختم تو صورتم رفتم سراغ کیک برای اولین بار کیک توت فرنگی درستیده بودم همیشه شکلاتی بود در تزیینش وارد بودم اما اینسری نمیدونستم با چی خوجلش کنم. تنها گزینه موز بود بعد از تزیین کیک هی نگاش کردم دیدم خلوته روش بدیو بدیو رفتم سر یخچال شیره و کنجتم پاچیدم روشهمسری اس داد که کارای لپ تاپ تموم شد منم در رو زدم همسری لپ تاپ گذاشت رو پله چند دقیقه بعد رفتم اوردم

یه نگاه دیگه به خودم تو اینه انداختم موهامو باز مرتب کردم اخه خیلی برام مهم بود همسرم از مدل موهام خوشش بیاد با اینکه کسایی که دیدنم بهم گفتن بهت خیلی میاد اما نظر نفسیم برام خیلی خیلی مهم بود جدا از بقیه بود. به جای موردنظر رسیدم عشقمم پیاده شد از همون فاصله دو سه متری ابروهاشو برد بالا خندید اومد سمتم گفت وای چه تغییر کردی خوشگلتر شدی کیک ازم گرفت در باز کرد تا نشست تو ماشین گفت چه جیگر شدی عسلم بوسم کردسر راه همسری شمع گرفت تو راه همینجوری که دستمون تو دست هم بود یدفعه داد زد گفت سالگردمون مبارک منم خندیدم تبریک گفتمتا برسیم پارک یه دقیقه یه بار نگام میکرد می گفت خیلی تغییر کردی منم می گفتم خواهر فافام دیگه خودش خونه خوابه هی منو میزد فشارم میداد تا اعتراضم می کردم می گفت به من چه میخواستی جیگرتر نشی کلا یکی از راه های ابراز عشق همسری فشار دادن منه زورشم زیاده دردم میگیره خوووشارژ دوربینم تموم شده بود منم که یک ساعت دیر کرده بودم تا برم پیش نفسی ساعت شده بود نه دیگه اصلا وقت نبود وایسم بزنم تو شارژ عکس بندازم از کیک بخاطر این سر عکس انداختن از کیک اینکه از چه زاویه ای بهتره کلی خندیدیم حالا هی من عکس میندازم میگم بهتره هی شووری جونم میندازه میگه نه این زاویه بهتره خلاصه عکس انداختیم کبریتم که نداشتیم شمع روشن کنیم به همسری گفتم فرضی فوت کنیم خوبمثل همیشه دوتایی چشمامون رو بستیم تو دلمون آرزو کردیم بهم نگفتیم چه آرزویی کردیم اما جفتمون میدونیم همیشه چه روزای تولد چه این روزای سالگردمون آرزوی جفتمون یه چیز هستش مشترکه  شمع فرضی رو فوت کردیم کیک درحالی که دست همدیگرو گرفته بودیم بردیم روبوسی کردیم بهم تبریک گفتیم نفس خان موزهای روی کیک رو نوش جان کردن منم یه برش از کیک دادم همسری خورد خودمم رژیم داشتم یه کومچولو خوردم

آهان این رو بگم میخواستم بشینم تو ماشین برگای گل دیدم که نفسی به زور جاش داده بود زیر صندلی من  منم تا دیدم گفتم ما که گل زیر صندلی رو ندیدیم519213_800179.gif

بعد از مراسم کیک خوری نفسی میخواست گل بهم بده منم از زیر صندلی گل گرفته بودم نمیذاشتم گل رو دربیاره خودم میخواستم از زیر صندلی بیارمش بیرون که شووری جون نذاشت خودش داد بهم گفتم خیلی خوشگله مرسی مثل همیشه زود گفت نه گل من قشنگترهپیاده شدیم قدیم زدیم یه زوج مسن دیدیم عاشقونه کنارهم نشسته بودن بهم نگاه میکردن حرف میزدن به نفسی گفتم چندسال بعد ماسترفتیم سمت اب خوری همسری دستش گرفت زیراب من اب بخورم اون دوتا داشتن ما رو نگاه میکردن فکر کنم داشتن بهم میگفتن چندسال قبل ماستنمیذاشتم بشینیم هی میگفتم بیا راه بریم من کالری بسوزونم آخر نفسیم گفت بسه دیگه خسته شدم بیا بریم انتخاب واحد مرتب کنبم یه کمی از واحد هارو مرتب کردیم من نگران بودم که نشه اون درسایی که میخوام بردارم همسری هم میدید ناراحتم قربون صدقم میرفت خلاصه کلی لوسم کرد تا خندیدم ناراحتیم رفتاما یه چیزی کشف کردم که چقدر مزه میده من ناراحت باشم اصلا نفسی در یه تکاپوی میوفته بیا ببین کلی لوسم میکنه تا بخندم از این به بعد هی میخوام پیش همسری ناراحت باشمیه دفتری داریم که کلی من و نفسیم برای هم شعر نوشتیم ابراز عشق کردیم این روزای خاص مثل یازده شهریور دفتر رو میبرم صفحه اولش تاریخ میزنیم برای هم یه جمله مینویسیم اینسری خواب موندم دیرم شد یادم رفت ببرمش نزدیک ساعت ده همسری من رسوند خونه تا هم گل ببرم هم یه تیکه از کیک ببرم برای داداشی بقیه کیک رو هم عشقم برد برای مامان 2(مامان همسریم) و خواهری بعدم منو رسوند باشگاه موقع پیاده شدن دلمون نمیومد دست همدیگرو ول کنیم از هم جدا بشیم اما با این حال مثل همیشه سعی کردیم بخندیم با لبخند خداحافظی کنیم

دوستای خوبم از اونجایی که عادت کردم اول کامنت همسریم رو ببینم تایید کنم و الان رفته مسافرت نیست کامنت بزاره کامنتاتون یه کمی دیر تایید میشه تا بیاد

عشقنامه:عزیز فافا همینجا ازت عذرخواهی میکنم که چند روز کلافه بودم به دلایلی که فقط خودم خودت میدونیم بدخلقی کردم اما تو با اون قلب بزرگ مهربونت درکم کردی حتی وقتی ازت عذرخواهی کردم یه جوری رفتار کردی حرف زدی که من بیشتر پی به قلب مهربونت بردم اما باز میگم ببخشید عشقم

هزاران بار شکر میکنم خدا رو برای اینکه بالاخره بعد از اون همه اتفاق به دلهامون نگاه کرد ما رو بهم رسوند خدایا شکرت من وعشقم عاشقتیم قول میدم قدر این عشق جفتمون بدونیم

   مرد زندگی من هر روز بیشتر از دیروز دوست دارم عاشقت میشم



نظرات شما عزیزان:

ماری گیس بریده♥
ساعت11:42---29 شهريور 1392
سلام عزیزم خوب چرا تو بلاگفا وب درست نمیکنی ک هروخت اپ کردی بدیوبدیو بیایم پیشت
پاسخ: بهش فکر میکنم ماریو


سالی
ساعت9:36---26 شهريور 1392
عزیزم سالگردتون مبارک

عشقتون پایدار .و همیشگی گلم...

به به اون کیک و اون قیافه جدیدت چه مزه ای میده واسه همسری
پاسخ:مرسی سالی جون اخ اخ گفتی


ماری گیس بریده♥
ساعت15:30---24 شهريور 1392
سلام عزیزم بلاگفا چن بار تو لینک دوستان گذاشتمت همش ارور میداد لوکس بلاگو قبول نمیکنه کلن
پاسخ:سلام ماری جون ولش کن عزیزم لیاقت نداره:)


همسری
ساعت13:25---23 شهريور 1392
سلام عشقم
بلاخره ما از مسافرت اومدیم اول از شما خانوم گلم تشکر میکنم که منو شرمنده کردی صبر کردی تا من کامنت بذارم بعد بقیه کامنتا رو تایید کنی بعد هم از شما دوستای خوب معذرت میخوام که کامنتتوم دیر تایید شد
جیگرم دستت درد نکنه که مثه همیشه یه کیک خوشمزه برای سالگردمون درست کردی
خانومم من که میگم لازم نیست به خاطر این چیزا معذرت خواهی کنی چرا هی میگی معذرت میخوام
بازم سالگردمون مبارک
بیشتر از همه ی دنیا دوست دارم همه ی دنیام
پاسخ:سلام عشق من سفر بخیر خواهش میکنم گلم بازم معذرت می خواهم ای سرورم من بیشتر دوست دارم همسرم چقدر بوس ای بابا


پریا
ساعت11:10---21 شهريور 1392
سلام فافاجون .خوبی؟قدرهمسریتو بدون .ازینکه میبینم انقدر خوشبختین خیلی خوشحال میشم.امیدوارم این عشق و علاقتون پایدارباشه.


پاسخ:سلام پریا جووون خوبم تو چطوری خانوم چشم عزیزم وای عزیزم مرسی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: