شنبه 13 خرداد 1396برچسب:, :: 3:36 :: نويسنده : فافا
سلام به دوست پسر قبلي خودم خوبي و سلام به دوستاي خودم مخصوصا اون عده كه ميان ميخونن ميرن به روي مبارك هم نميارن كمي غر دارم براتون اينكه من اصلا دانشگاه جديدمو دوست ندارم جوش بچه ها استادا همه يه جورين يادش بخير ليسانس يودم همسري ميومد سورپرايزي دنبالم منم با كلي خوراكي تلپي ميفتادم تو ماشين يا چندسري از راه خيار تازه خريديم از سر زمين شستيم من خرچ خرچ خوردم حال كردم الانم همسري مياد دنبالم اما نميدونم چرا كيف اونموقع رو حس نميكنم شايد براي جو دانشگاه جديد باشه اين روزا ما درحال مهموني رفتن هستيم براي ماه رمضون و كلي درس ريخته سرم هيچ كدومم دوست حسابي نخوندم فقط راضي هستم به مشروط نشزن ببينيد اوضاع چقدر وخيم شده كه دعا ميكنم مشروط نشم اون فافايي كه با معدل بالا فرت فرت ٢٤تايي پاس ميكرد كوووو ديدينش سلام منم برسونيد بگيد دلتنگشم به همين سوي چراغ بعد از امتحانا براي خودم برنامه دارم اولي اينكه بشينم يه كوه كتاب تاريخي رمان هايي كه خريدم بخونم بعد برم كلاس رانندگي كلاس موسيقي غذاهاي جديد بپزم چيليك جيليك عكس بگيرم بزارم تو گروه اشپزي خانواده همسري جيگرشون حال بياد با داشتن همچين عروسي حالا اين همه برنامه دارم بعد از امتحانا كلا يادم ميره ميگم هوا گرمه ايشالا بعدا تولد من كي بود؟ببينم ديگه حالا كيا تبريك ميگن نگن واويلا يه سري از دوستان ما رو گذاشتن رفتن مثل روزهاي خوشبختي من كه دوستم استاد دانشگاه بود بعد از ازدواج رقت كه رفت خوب بابا من چي پس يا دريا مريم....... خوب يه اهمي اوهومي چيزي جواب سلامم واجبه تازه عشقنامه:خب هنوزم ميبينمت باورم نميشه پسر همسايمون شده شوهرم چيكار كنم ![]()
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1396برچسب:, :: 21:20 :: نويسنده : فافا
سلام به اقا داماد گل و سلام به دوستاي خوب خودم خوبيد چطوريد اگر حال ما رو بپرسيد ما نيز خوبيم از كجا بگم از اول اين ماه كه من اعصابم حسابي خرد بود بهونه گير بودم و همسري هم دوك ميكرد ولي گهگاهي معلوم بود خسته ميشد اما باز راه ميومد براي تولد امسال نفسيمم دوست داشتم يه مهموني سورپرايزي براش بگيرك با حضور دوستاش و همراهاشون كه با موافقت روبرو نشد خلاصه تولد رو خونه خود همسري برگزار مرديم مامان هنرمندشون هم يه كيكي خوشگل كلي شام تدارك ديدن منم قبلش زودتر رفتم براي كمك با همسري قبل رفتن بادكنك جينگيل پينگيل گرفتيم نشست بادكنك ها رو باد كرد بعد هم به دستور من رفت خونه مامانبزرگش كه من تزيين ميكنم نبينه و سورپرايز بشه خلاصه بادكنك با تم ابي سفيد جينگول پينگول وصل كردم كم كم مهمونا شامل خانواده من و مامانبزرگ بابا بزرگ همسري اومدن كادو هم نقدي دادن همه از جمله خودم كه به دلم نشست كادوم چون معتقدم كه منو نفسي بايد وقت بزاريم براي هم كادو بگيرم نه اينكه نقدي بديم اما از بس نفسي هي گفت همه چي دارم چيزي نميخوام واهي به جز نقدي گذاشتن نذاشت پول رو هم به شكل دسته گل دادم ديگه از كجا بگم با همسري هستيم ميريم ميايم و نكته جالب اين در مورد ما اينكه ما اصلا تو هيچ موردي باهم تفاهم نداريم دوران دوستي ميدونستم اختلاف غذايي رنگي.....داريم اما تو زندگي ميبينم كه كلا تو هيچ موردي تفاهم نظر نداريم مثلا من پاستيل بستني درست دارم همسري ميگه بوي صابون ميده يا من ميگم هوا گرمه ميگه نه خوبه يا عكس لباس ميفرستم ميگم مدلش نازه ميگه نه چيه اين مورد ديگه اينكه من دوست دارم بشينم خونه كتاب بخونم فيلم ببينم همسري دوست داره هر روز بيرون باشه پاساژگردي بازارگردي پارك....خلاصه اختلاف نظر تو همه ي موارد داريم اما مهم اينه كه باهم همچنان خوب خوشيم زندگي يعني همين اينايي كه ميگن ما باهم اختلاف نظر نداريم به نظرم زندگي يكنواختي خواهند داشت والا زندگي يعني درعين اختلاف سليقه داشتن خوش باشي زندگي كني بابا چرا يكي به من نگفت ارشد خوندنت چي بود فافا اخه اين چه رشته ايي من خوندم چرا انقدر سخته خدااااااااااا مني كه درسخون بودم تو قكر انصرافم دانشگاه هم بي تاثير نيست استادا خدا بده بركت همه جزو هيئت علمي دانشگاه تهران فلان فلانن ديوونمون كردن دعا كنيد من همسري پاس بشيم مشروط نشيم در اين حد سخته هاا و خبر مهم اينكه جيگرجان داره ميااااااد من به قدري اين سريال شهرزاد دوست دارم كه اگه كسي ببينم راجبش جيزي ميگه ناراحت ميشم روش تعصب پيدا كردم فردا روز مهمي هستش دوستان اميدوارم مه اين داستان ادامه دارد بشه و جناب روحاني باز رييس جمهور بشن ![]()
پنج شنبه 31 فروردين 1396برچسب:, :: 23:12 :: نويسنده : فافا
سلام به پسر خودم كه ديگه نميدونم اصلا مياد اينجا يا ديگه نه و سلام به دوستاي عزيز دلم خوبيد دلم براتون يه ذره شده اميدوارم دل شما هم برام يه ذره شده باشه از حال حواي اين روزا بگم عيد خوش گذشت متفاوت بود از سال هاي پيش وقتي باهم بوديم همش تو ذهنم ميگفتم بالاخره رسيد اون عيدي كه هفت سال براي خودم تجسم ميكردم نفسي بياد تو جمع ما بريم مهموني باهم خوش باشيم بخنديم تو تك تك لحظه هايي كه تو اين فكرا بودم از ته دل ميخواستم كه همهي عشقاي واقعي بهم برسن فرق دوران متاهلي با دوستي براي من اينه كه به شدت دوست داوم همسري همونجور مثل قبل بمونه رفتارش عوض نشه باهم همونجور مثل قبل ذوق ديدنمو داشته باشه ميخوام بهش تافت بزنم اصن همونجوري هم مونده و از دور اشاره ميكنن كه در بعضي مواقع از دوران دوستي هم بهتر شده از زندگي بگم كه ميريم ميايم يوني رو و مانند دوران دوستي هنوز هم يواشكي هايي داريم ولي موردش فرق ميكنه:) ديگه از چي بگم براتون اينستا رو هم بستم هركاري كردم ديدم وابستش نميشم خلاصه درشو تخته كرديم رفت الانم با گوشي در خدمتتون هستم اگه فونتش ريزه يا رنگي پنگي استيكري نيست عف كنيد مرا
![]()
جمعه 27 اسفند 1395برچسب:, :: 13:53 :: نويسنده : فافا
سلام به اقا دامادی که نمیدونم دیگه تو این همه مشغله زندگی و بدو بدوها میاد اینجا دیگه یا نه در هرصورت ما سلاممونو دادیم جونم براتون بگه که کل تهران رو گشتیم برای خرید عید نه اینکه حالا بگیم کلی خرید کردم نه چهارشنیه سوری هم با همسری کلی از بازار وسایل بازی گرفتیم و همراه خانواده ها ترکوندیم میدونم که امسال به هوای اتش نشان ها مراسم چهارشنبه سوری بدون اتیش بازی بود اما ما برای خودمون ترکوندیم هیچ اسیبی هم به بقیه نزدیم رفتیم پشت بوم و شخصی برگزار کردیم به احترام هموطنامون من کودک درونم هر سال منتظر چهارشنبه سوری هستش نمیتونستم بهتر از این کنترلش کنم دیگه امیدوارم امسال سال همه ی عاشق های واقعی همراه با وصالشون باشه سلامتی رو برای همتون ارزو میکنم ایشالا هیچ وقت غم عزیزانتون رو نبینید همیشه شاد باشید هیچی با ارزشتر از سلامتی داشتن تن سالم نیست برای سلامتی ما و خانواده هامون دعا کنید و اینکه خوشبختیمون خودمون از چشم بد در امان باشیم عشقنامه برای مهربونترینم:خدایا مرسی از اینکه امسال جواب همه ی دعاهامون رو دادی اگه امسال هم بهم نمیرسیدیم نمیدونم دیگه چی میشد اما اینو میدونم که دیگه جفتمون از این انتظار خیلی خسته شده بودیم خدایا امسال خیلی از نظر روحی داغون شدم فکر میکنم با مرگ عزیزام روحم چندسال پیرتر از سنم شد ازت میخوام که بهم صبر بدی تا بشم همون فافایی که همیشه بودم دوووووووووست دارم برای همه ی بدی ها و غرهایی که زدم ولی بازهم تو برام خدایی کردی ![]()
شنبه 30 بهمن 1395برچسب:, :: 1:51 :: نويسنده : فافا
سلام به اقا داماد یک ماهه یک عدد پسرخنگول در فامیل داریم که پیش بابا و بابابزرگ و عموها و زن عموها.....درحدود سی نفر اومد زل زد در چشمانم و گفت ای فافا فهمیدم که چرا رو کیک شمع اونم به عدد یک گذاشتید چون بچه دار شدید و یک سالش هست روز جشن عقدمون خیلی خیلی خیلی بهمون مزه داد خدارو هزار مرتبه شکر الان لازمه بگم چقدر رقصیدم یا کامل میشناسید فافا رو دوستان عزیز یه چیزی بگم راستش هنوزم باورمون نمیشه که دوران سخت دوستی گذشت الان با خیال راحت تو خیابون بازار دست همو میگیریم راه میریم میخندیم فقط خیلی خیلی چشم بد و متاسفانه حسود دنبالمونه و گهگاهی چشم بد انرژیشون توی خلق خو و رابطمون تاثیر میزاره که ما سعی میکنیم بپوکونیمش بی ادب رو برامون دعا کنید عشقنامه:دووووووووووووووووووووووووست دارم هوارتااااااااااااااااااااااااااا میخوامت صدهزارتااااااااااااااااااااااااااا ![]() ![]() |