یک شنبه 18 آذر 1392برچسب:, :: 20:44 :: نويسنده : فافا
سلام به سرورم و دوستای عزیزم خوبین مگه این امتحانای میان ترم تموم میشه هی بچه ها کنسل میکنن میندازن هفته دیگه دوتا از امتحانای میان ترمم نمره هاش اومد یکی از چهار نمره شدم سه و نیم یکی از سه شدم دو ونیم یکشنبه شووری جونم اومد دنبالم قرار بود کلاسش تموم شد بره خونه ماشین رو برداره بیاد دنبالم من فکر میکردم دو سه میرسه یونی کلاسمم ساعت دوازده تموم شده بود و بیکار تو سایت نشسته بودم تو دلم داشتم میگفتم کاش الان زنگ میزد میگفت یه ربع دیگه میرسم پنج شش دقیقه بعد از این فکرم نفسیم زنگ زد خوشحال و پرانرژی گفت بدو بیا من یه ربع دیگه جلوی در یونی منتظرتم یعنی قیافه من اون لحظه دیدنی بود زود پاشدم رفتم دستشویی جینگولاسیون انجام دادم دوتا از دوستام موقع جینگولاسیون هی من رو نگاه میکردن اخر از کنجکاوی(فضولی)گفتن کجا میری منم درجواب پیچوندمشون یعنی به شما مربوط نیست ایییشاخه من داخل یونی خیلی کم ارایش میکنم فقط وقتایی که همسری میاد برای ایشون جینگیل میشم بخاطر این دوستان کنجکاو شده بودناز اونجایی که بنده خیلی به فکر ویتامین های بدن همسری و خودم هستم از خونه نزدیک یک کیلو نارنگی پرتغال خیار اورده بودم دیگه کتفم داشت ازجا درمیومد عشقم از صبح سر کلاس بود چیزی نخورده بود زنگ زدم گفتم بگو چی میخوری بگیرم از بوفه گفت هیچی هی من میگفتم ساندویچ میگیرم میگفت نمیخورم نگیریا یه چیزی بگیر که خودتم بخوری گفتم شیر کیک خوبه گفت بله اخر شیر کیک گرفتم اومدم همسری چون میدونه من حساسم از هر جایی غذا نمیخورم با اینکه گرسنه بود گفت ساندویچ نمیخورم قربونش برم که دلش نمیاد تنهایی چیزی بخورهاز دور عشقم رو دیدم برای قدوبالاش دلم ضعف رفت تیپ فافاکُش زده بود شلوار کتان سرمه ای با کفش کمربند جیر سرمه ای پیراهن سفید تا نشستیم تو ماشین میگه تغییری تو من نمیبینی من یه براندازکلی کردم گفتم چرا ریش کوچولوی پایین لبت رو زدی گفت نخیر اونسری زده بودمگفتم اهان شلوار سرمه ای پوشیدی بعد ادای من رو دراورد گفت اصلا به من توجه نمیکنیاما بخدا من از همون دور شلوار سرمه ای رو دیدم اخه خراب شده بود یه مدت نمیپوشید فکر کرده من یادم رفته اصلا امکان داره خانمها چیزی یادشون برهتو راه طبق معمول من همش حرف میزدم همسری گوش میداد یه جایی اومد حرف بزنه گفتم هیس چقدر حرف میزنیبه عشقم نگاه کردم معلوم بود یه کمی خستس از صبح سرپا بوده ظهر زود خودش رو رسونده خونه ماشین رو برداشته یک ساعت نیم رانندگی کرده تا برسه یونی من میوه پوست میکندم تو دهن همسری میذاشتم یه کمی هم شونه هاش رو ماساژ دادم ماشاالله از وقتی میره باشگاه دیگه دودستی هم زورم نمیرسه ماساژش بدم دستم درد میگیره همسری هم متوجه شد گفت نمیخواد گلم دستت درد نکنه فکر کنم ماساژ دادنم اصلا تاثیری تو رفع خستگی همسری نداشت که اصرار میکرد نمیخواد گلم خسته میشی نفسیم اون اهنگی رو که دوست داره من بخونم گذاشت منم اون قسمتی رو که رپ ُ تند میخونه رو باهاش خوندم همسری هم نگاهم میکرد ذوق میکرد منم کیفول میشدمبعد هم اهنگ دوست دارم گروه سون رو گذاشت اون یه قسمت که اهنگ اوج میگیره میگه دوست دارم صدای موزیک رو بردم بالا با نفسی بهم نگاه کردیم از ته دل داد میزدیم بهم میگفتیم دوست دارم دوست دارم هنوز عشق منی ...هر کی ما رو میدید با اون دهان باز درحال فریاد زدن فکر میکرد داریم دعوا میکنیمرسیدیم پارک همیشگی یه کمی قدم زدیم نشستیم رو صندلی تو راه نشد سرم رو بزارم رو شونه های نفسیم خستگیم دربره ارامش بگیرم تو پارک تا سرم رو گذاشتم رو شونه هاش یه پسر بچه حدودا ده یازده ساله که درحال توپ بازی داخل زمین فوتبال بود همینجوری خیره شد به ما منم به همسری گفتم بچه های الان رو ببین توروخدا ما تو این سن هنگ بودیم اینا از الان خیره شدن رو یاد گرفتن بعدا چی میخوان بشنیه نارنگی پوست کندم پوست های دورش رو گرفتم دادم همسری گفتم ببین چه خانم خوبیم خودم پوستش رو خوردم مغزش رو دادم به توایشونم زود نارنگی رو برداشت پوست کند مغزش رو داد به من اما یه کمی کج کوله بود گفتم بیا مسابقه هرکی تونست بهتر مغز نارنگی رو دربیاره برندس درحال پوست کندن بودیم که یدفعه شیطونی نفس خان گل کرد نارنگی من رو خورد نارنگی خودشم چپوند تو دهن من که صورتم نارنگی شددوتا نارنگی رو کامل خورد به منم یه بار تعارف کرد میل نداشتم نخوردم بعد به من میگه گلم باز میخوری پوست بکنم منم گفتم همه رو خودت خوردی من کی خوردم میگی باز میخوری گفت اره راست میگیبعد از اینکه حرف های عشقولانه زدیم راه افتادیم اومدیم خونه عشقم من رو رسوند رفت اصلا همین که به دور شدنش نگاه میکنم دلم میگیره عشقنامه:زندگی من وقتی اون روز(92/9/10) فقط بخاطر اینکه نیم ساعت همدیگرو ببینیم سه ساعت منتظرم موندی تا کلاسم تموم بشه از یونی بیام برسم بهت برام یه دنیا ارزش داشت از دور بین اون همه ادم انقدر چشم چرخوندم تا پیدات کنم از دور همینجوری تماشات کردم تا رسیدم بهت وقتی رسیدیم بهم انقدر ذوق داشتیم که از نگاه کردنمون بهم اون چندتا خانومای اطرافمونم متوجه شدن چقدر برای هم عزیزیم تو اتوبوس وقتی یواشکی دستم رو میگرفتی خیلی بهم مزه میداد وقتی رسیدیم خونه باز انقدر نگاهت کردم تا از کوچه بری از دور چندبار اشاره کردی برو خونه منم الکی میرفتم داخل باز میومدم بیرون اخه مگه من دلم میاد وقتی میدونم میتونم حتی از دور هم ببینمت نگات نکنم خدایا مواظب زندگی من باش جفتمون دوست داریم هوارتااااااااا نظرات شما عزیزان: اشکال نداره حالا هروقت یادت اومد بفرست دوست خوبم:باشه مهربون بووووووووووس ایشالا که هیچ وقت دعوا نکنید و همیشه داد زدناتون به خاطر گفتن دوست دارم باشه دوست خوبم:مرسی بخاطر دعای خوبت عزیزم میدونی چیه اتوسا به اسم صندوقچه ایمیل دارم خوب اما مشکل اینجاس که رمزش یادم نمیاد تا بیام به تو بقیه رمز بفرستم Elia
ساعت13:48---2 دی 1392
نه گلم. فردا یعنی سه شنبه، پونزده سالگیم تموم میشه میرم توی شونزده
پاسخ:عزیزمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی دریا
ساعت13:02---2 دی 1392
ظرفش سفیده باقالاست دیگه
پاسخ:اهان
neginjoonam.lxb.ir<تولد نگین جونم>
سلام لطفا به این ادرس برید تولد دوستمه یه کامنت تبریک بذارید مر30 یاداوری کردم پاسخ:باشه عزیزم دریا
ساعت23:17---1 دی 1392
نمیخوای بیای دو کلمه بگی بشنویم؟
اون خط ها خب جای پای مولیان منو اقایی کار هنری به ثبت رسوندیم خب مگه نمیبینی هان؟ پاسخ:میام امروز:-* اهان راه رفتنم جزو هنر محسوب میشه خووووب دعوام نکن نمیدونستم:)
سلام فافا جان
این وب به افتخار تولد دوستم درست کردم لطفا برو و یه کامنت تبریک بذار مر30 www.negin joonam.loxblog.com پاسخ:سلام مهسا جون باشه عزیزم
یه شش هفت سالی از شما کوچیکترم خانومی
پاسخ:پس 14 سالته:)
...اپــــــــــــــــــــــم...
پاسخ:اومدم عزیزم دریا
ساعت21:17---28 آذر 1392
کلللللللک ناقلا
پاسخ:چراااااااا دخترم:) دریا
ساعت0:15---28 آذر 1392
مگه تهران اش دوغ داره؟برا اردبیل و سرعینه دیگه بلدییییییییییین؟
پاسخ:اره عزیزم دریا
ساعت18:19---27 آذر 1392
اش ماست نبوووود؟
پاسخ:اش ماست نخوردم اش دوغ بود دریا
ساعت14:19---26 آذر 1392
سلام عشقم قربونت برم من عزیزززززم مرسی که اومدی ونگرانم بودی عزیزم
پاسخ:به به سلام دریا جووووون:-*
خوشگلهههه اما تراشه توی حلقه انگشتتو اذیت نکنه؟
پاسخ:نیدونم:-) بزار چندسال دیگه دستم کردم میگم اذیتم میکنه یا نه:-)
عزيزم
انشاالله كه هميشه عاشق و پايدار باشيد اين انگشتره خيلي خوشگله قراره به سلامتي بيان خواستگاري؟؟؟ ميدوني فافا اينروزاتون هيچوقت تكرار نميشه حسابي قدرشو بدون بعد از ازدواج هم هستا ولي شكلش عوض ميشه اصلا دلهره اش خيلي باحاله كه دير نشه كسي نبيبنه... پاسخ:نه میشا جون همینجوری پرسیدم اخه از الان دنبال یه انگشتر خاصم:) دقیقا چه شکلی میشه اگه زشت میشه بگو مزدوج نشیم:)
سلام فافا جون.هروقت میامو خاطراتتو میخونم یاده دورانه عقدو دوستی خودمو همسریم میفتم.الانم روزایه خوبه زیادی داریم اما بنظرم هیچی مثل اون دوران نمیشه. قدرشو بدونین . دیگه اینکه همسریتم واقعا مهربونه و عاشق.امیدوارم این عشق هرروز پررنگتر بشه عزیزم.
پاسخ:سلام خانوم گل مهربون:-* هر دورانی از زندگی شادی خاطرات خودش رو داره ممنون عزیزم مواظب نی نی گل باش:-*
سلااااااام خوبه که خوش گذشته شیطونااااااااااا
پاسخ:جای دوستان خالی:)
سلام
خاطرات خیلی قشنگ ولطیفی رو باهم داشتین امیدوارم خداشمارو واسه هم نگه داره خوشحال میشم سری هم به ما بزنی پاسخ:سلام عزیزم ممنون همچنین شما اقا سهند رو برای هم حتما میام
سلام فافا جونم...
آورین که تو دانشگاه آرایش نمیکنی... پس کی علوسی میشین آخه؟ زود تل محلم بشین دیده ...آولیــــــــــــن... پاسخ:سلام عزیزم چرا بابا ارایش میکنم اما کم هروقت شرایط کاملا جور بشع
ای بابا باز شووریتون اول بود که
اشکال نداره. یه روز من این مسابقه رو میبرم راستی اپ کردم بهم سر بزن پاسخ:شووری من همیشه اوله:) پس جایزت رو میزارم کناراگه تونستی ببری :* در باز کن که اومدم رویا
ساعت2:02---20 آذر 1392
سلام عزیز دلم...فافای مهربون و با معرفتم که مرتب میای و بهم سر میزنی
چقدر خوشگل و با اشتیاق میای اینجا تعریف میکنی آدم دلش ضعف میره از صمیم قلب از خدا میخوام که برای همیشه در کنار هم خوشبخت و سلامت باشید ور.ز به روز عشقتون پر حرارت تر راستی یادت نره که بیای و در مورد نحوه ی آشناییتونم برامون بتعریفی پاسخ:دوستمی دیگه میخوام از حالت خبر داشته باشم عزیزم وااای ممنون:) باشه رویا جون:-*
سلام فافا خانم
بلاخره وبلاگت برام باز شد وای که حالی میده آدم برای عشقش کاری بکنه حالا اگه عروسی کنید دیگه بیشترم میشه از صمیم قلب آرزو میکنم زود زود به هم برسین راستی عزیزم کنجکاو شدم ببینم اگه داستان آشناییتون رو جایی نوشتی بهم بگو برم بخونم پاسخ:اره فرشته جون خیلییییی ممنون عزیزم نه هنوز ننوشتم به زودی پستش رو میزارم
ارزوی هر لحظه خوشی
هر ساعت سلامتی هر ثانیه عشق وسرور از ته دل واستون ارزو دارم خوش باشین پاسخ:مرسی مهسا جون همچنین
من اول نظر دادم؟ هووورا
فک نکنم اول باشم شووریتون همیشه اوله ایشالا همیشه خوشبخت باشین دوباره اسپــــــــــــــند پاسخ:بعله عزیزم بیا بغلم:-* اورین:) وای ممنون الیا جوووون مهربون همسری
ساعت20:29---18 آذر 1392
سلام جیگرم
اول بگم که نارنگی که من مغزشو در آوردم خیلیم خوشگل بودااااااااااااااا قابل توجه دوستان من فکر کنم خانومی تو میوه فروشی کار میکنه آخه همیشه 3 4 کیلو میار و مارو بسیار تحویل میگیره تازه اینم بگم ماساژ خانومم خیلیم عالی بودااااااا بابت اون قرارمونم که تو عشقنامه نوشتی بگم که من هیچ کار خاصی نکردم دوست دارم زندگیم یه عالمه هرچی بگم بازم کمههههههههههه پاسخ:بعله خیلیییییی ای بابا لو رفتم که حالا که متوجه شدی باز میای خواستگاری:( مرسی گلم:-* عشق منییییییییییییییییییییییییییی:-************* منم دوست دارم عمر من :-**************************
|